پلیس نروژ تیرانداز قاتل را دستگیر کرده و میگوید او با انفجار دفتر نخستوزیری نیز ارتباط دارد. اهمیت این انفجار در نروژ برای باقی اروپا در این است که مسئول این انفجار چه گروهی بوده است. ابتدا 4 امکان برای این ماجرا مطرح بود:
1- نخستین سناریو احتمالی میتوانست این باشد که گروههای تندرو چون القاعده در پس این حمله باشند. این فرض، درصورتیکه درست میبود، میتوانست موضع دولتهای راستگرا در اروپا را که بهدنبال سیاستهای محدودکننده مهاجرت در این قاره هستند، تقویت کند.
2- احتمال دیگر این بود که گروههای نئونازی یا راستگرایان افراطی دست به چنین اقدامی زده باشند. در این صورت میتوان گفت که اروپا با نوعی تروریسم داخلی مواجه است که ریشهاش را باید در عملکرد دولتهای اروپایی جست.
3- امکان سوم این بود که این حملات کار یک فرد ماهر باشد که از سیاستهای دولت یا تفکرات حزب کارگر نروژ ضربه خورده و سرخورده شده است. این سناریو نیز در صورت درست بودن تبعات داخلی مانند نیاز دولت نروژ به بازتعریف و بازبینی سیاستهای حفظ امنیت داخلی خواهد داشت.
4- امکان چهارم این بود که این حمله از سوی یک گروه بینالمللی که مدتی پیش وارد نروژ شدهاند انجام شده باشد. در این صورت اروپا باید حقیقتا دچار وحشت و ترس شود. نروژ در شمالیترین نقطه اروپا واقع شده است و اگر تروریستها بتوانند به نروژ برسند به هر جای دیگری در اروپا نیز خواهند رسید.
اما براساس سخنانی که مقامات امنیتی نروژ تاکنون مطرح کردهاند، میتوان احتمال اول و چهارم را کاملا حذف کرد و به تلفیقی از احتمال دوم و سوم اندیشید. فردی ماهر با گرایشهای نئونازی و راست افراطی دست به این کار زده است؛ چه اینکه پلیس نروژ اعلام کرده است که این فرد عضو یک باشگاه تیراندازی بوده و از سوی دیگر در وبسایت خود سخنانی را منتشر کرده است که گرایش به تفکر مسیحیان راستگرای افراطی دارد.
حال سؤال این است که آیا این اقدام یک اقدام سازمان یافته بوده یا اینکه این فرد به تنهایی دست به این حمله زده است؟ باز هم براساس آنچه پلیس نروژ اعلام کرده بهنظر میرسد این فرد به تنهایی دست به این اقدام زده است. به دیگر سخن انفجار دفتر نخستوزیری و همچنین تیراندازی به جوانان حزب کارگر را به تنهایی انجام داده است.
اگر این فرض صحیح باشد میتوان گفت که دیگر تروریسم سازمان یافته تنها یکی از مشکلاتی است که کشورها در عرصه مبارزه با تروریسم با آن مواجه هستند؛ چه اینکه یک جوان با گرایشهای راست افراطی با مهارتی که در تیراندازی و استفاده از مواد منفجره دارد نیز میتواند دهها نفر را در راه عقیدهاش به کشتن بدهد.
البته این مسئله که در اروپا راستهای افراطی بهتدریج در حال گسترش هستند، مسئله تازهای نیست. راستهای افراطی با گرایشهای ضداسلامگرایی را میتوان در کشورهایی نظیر انگلیس و سوئد نیز مشاهده کرد. از سوی دیگر راستهای افراطی در کشورهایی مانند هلند، سوئیس، اسلوونی، صربستان و لهستان نیز تحرکاتی دارند.
به دیگر سخن میتوان گفت که امروز اروپا درگیر اندیشهای افراطی شده است که افراد را به خدمت میگیرد و به خشونت وامیدارد. در این صورت میتوان 2 فرض را برای آینده دولتهای راستگرا در اروپا متصور شد. کاهش محبوبیت عمومی در کوتاهمدت و تغییر سیاستهای این دولتها در مسیر جلب افکار عمومی در دراز مدت که یکی از مصداقهای این تغییر سیاست را میتوان در اعمال محدودیتهای بیشتر در قوانین مهاجرتی مشاهده کرد.